«دوازده روز» در کتابفروشیها
تاریخ انتشار: ۱۸ خرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۹۲۸۰۰۱
ایسنا/خوزستان کتاب «دوازده روز» (داستان انقلاب ۱۹۵۶ مجارستان) نوشته ویکتور شبشتیِن با ترجمه رحیم قاسمیان از انتشارات مد منتشر شد.
به گزارش ایسنا، این کتاب روایتی است از انقلاب مجارستان که در سال ۱۹۵۶ علیه حکومت کمونیستی دستنشانده روسیه شوروی در این کشور و سلطه شوروی بر مجارستان، درگرفت اما خیلی زود با سرکوبی سنگین و خونین از جانب نیروهای شوروی مواجه شد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
ویکتور شبشتیِن در کتاب «دوازده روز» حکایت مردمی را که در سال ۱۹۵۶ به خیابانها ریختند و شجاعانه برای آرمانشان، که رهایی از حاکمیت توتالیتاریسمِ استالینی و کمونیستی بر این کشور بود، دست به مبارزه زدند و نیز حکایت سرکوب وحشیانه این مردم، توسط نیروهای شوروی را نقل میکند. «دوازده روز» گزارشی خواندنی و تکاندهنده از یکی از رویدادهای مهم قرن بیستم است؛ گزارشی که ماحصل تحقیقات میدانی و نشستن پای صحبت کسانی که خود در انقلاب مجارستان حضور داشتهاند و از نزدیک شاهد آن بودهاند و نیز بازماندگان آن کسان و همچنین مطالعه اسناد آرشیوی مربوط به این انقلاب است. این کتاب روایتگر شکستی است که شبشتین خود در ابتدای کتاب «دوازده روز» از آن با عنوان «شکست قهرمانانه» یاد میکند. متن اصلی کتاب «دوازده روز» اولین بار در سال ۲۰۰۶ منتشر شده است.
ویکتور شبشتین (متولد ۱۹۵۶) روزنامهنگار و مورخ مجارستانی و از نسل مهاجرانی است که کشورشان را به دلیل فشارهای حکومتهای کمونیستی ترک کردند. خردسال بود که به همراه خانوادهاش از مجارستانِ تحت سیطره کمونیسم مهاجرت کرد و بعدها به متخصص کمونیسم و حکومتهای کمونیستی بدل شد و چه در کار روزنامهنگاری و چه تاریخنگاری به این موضوع پرداخت. او، در مقام روزنامهنگار، در متن ماجرای فروپاشی دیوار برلین و سقوط حکومت آلمان شرقی و نیز سقوط دیگر حکومتهای کمونیستی اروپای شرقی و مرکزی و سقوط حکومت شوروی بود و از رویدادهای مربوط به این وقایع و از انقلابهای مردمی کشورهای اروپای شرقی و مرکزی گزارش خبری و مقاله تهیه میکرد. جنگهای یوگسلاوی سابق از دیگر موضوعاتی است که شبشتین به آن پرداخته است. از آثار ویکتور شبشتین میتوان به کتاب «انقلابهای ۱۹۸۹: سقوط امپراتوری شوروی در اروپا» اشاره کرد.
مرور «دوازده روز» در بنوبوک:
انقلاب ۱۹۵۶ مجارستان، که موضوع کتاب «دوازده روز» است، سه سال پس از مرگ ژوزف استالین اتفاق افتاده. خواست انقلابیهای مجارستان این بود که کشورشان را از سلطه کمونیسم و شوروی و سیاستهای استالینیستیِ سختگیرانه و مخوف حاکم بر کشورشان برهانند. این انقلاب، چنانکه در کتاب «دوازده روز» شرح آن آمده، اگرچه کوتاه اما چنان عظیم بود که احتمال پیروزی آن میرفت اما با حمله نظامی نیروهای شوروی به مجارستان ورق برگشت و امید به پیروزی و رهایی جای خود را به یأس داد. انقلاب مجارستان با سرکوب وحشیانه و خشن و خونینی مواجه شد و این شکستی تلخ و اندوهبار بود. ویکتور شبشتین در کتاب «دوازده روز» با دیدی موشکافانه نقل میکند که این انقلاب چطور جرقه خورد و چه عواملی پشت آن بودند و چگونه شکست خورد و پیامدهای آن چه بود.
شبشتین در کتاب «دوازده روز» برای ارایه گزارشی هر چه زندهتر از انقلاب مجارستان، علاوه بر تحقیق آرشیوی و رجوع به اسناد مکتوب مربوط به این انقلاب، سراغ کسانی رفته که بازماندگان یا فرزندان و نوادگان نسلی هستند که خود در متن وقایع انقلاب مجارستان بوده و در آن مشارکت داشتهاند. کتاب «دوازده روز» انقلاب مجارستان را به مثابه عرصه نبرد شرق و غرب در دوران جنگ سرد به ما مینمایاند؛ عرصهای که بازیچه منافع آمریکا و روسیه بود و چنانکه شبشتین در کتاب «دوازده روز» تاکید میکند تمام تصمیمهای سرنوشتساز درباره انقلاب مجارستان، نه از جانب قهرمانان و شروران و حقهبازانی که در این کتاب از آنها سخن میرود بلکه از جانب قدرقدرتان مسکو و واشنگتن گرفته شد. به همین دلیل است که در کتاب «دوازده روز» مدام از مجارستان به روسیه شوروی و امریکا گریز زده میشود.
انقلابیهای مجارستان، اگرچه علیه سلطه شوروی قیام کرده بودند، وقتی با هجوم هولناک و مرگبار نیروهای شوروی به خاک کشورشان و سرکوب انقلاب بهدست این نیروها مواجه شدند، هیچ حمایتی از جانب دولتمردان آمریکایی، که با شوروی در جنگ سرد بودند، ندیدند و این در حالی بود که آمریکا به نحوی مشوق مجارها در به راه انداختن چنین انقلابی بود و از همین رو مجارهای انقلابی احساس میکردند که آمریکا به آنها خیانت کرده است. در کتاب «دوازده روز» از این موضوع نیز سخن میرود. کتاب «دوازده روز» گزارش و پژوهشی مستند درباره انقلاب مجارستان است که به شیوهای جذاب و خواندنی و قصهوار نوشته شده است. شبشتین در کتاب «دوازده روز» مهارت روزنامهنگارانه، دقت محققانه و شم روایتگری و قصهگویی را بههم آمیخته و حاصل اینها همه کتابی شده که هم به لحاظ تاریخی و پژوهشی ارزشمند و مبتنی بر سند و مدرک است و هم جذابیت یک گزارش روزنامهای ماهرانه و یک رمان پرکشش را دارد.
کتاب «دوازده روز» انقلاب مجارستان را، از پیشینه و زمینه وقوع آن تا روزهای انقلاب و پس از آن و پیامدهایی که این انقلاب بهدنبال داشت، پی میگیرد. این کتاب از پیشگفتار، مقدمهای با عنوان «یکشنبه، چهارم نوامبر ۱۹۵۶»، سه بخش به نامهای «پیشدرآمد»، «انقلاب» و «پیامدها»، پیگفتار و یک پیوست تشکیل شده است.
انتهای پیام
منبع: ایسنا
کلیدواژه: استانی فرهنگی و هنری استانی شهرستانها مجارستان کتاب ترجمه استانی اجتماعی استانی اقتصادی استانی شهرستانها استانی فرهنگی و هنری استانی سیاسی استانی ورزشی كرمانشاه اخبار اجتماعی خوزستان استانی اجتماعی استانی اقتصادی استانی شهرستانها استانی فرهنگی و هنری انقلاب مجارستان نیروهای شوروی دوازده روز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۹۲۸۰۰۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سقوط پوتین؟ شاید آرزو بر جوانان عیب نیست / گورباچف مایه عبرت ولادیمیر پوتین شده است / چرا روسیه پوتین با شوروی در آستانه سقوط متفاوت است
به گزارش جماران، پیتر روتلند، استاد در دانشگاه وسلین و دانشیار مرکز دیویس برای مطالعات روسیه و اوراسیا در دانشگاه هاروارد در تازه ترین نوشتار برای Responsible Statecraft درباره خطرات توهم فروپاشی حکومت ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه نوشت:
ماکسیم ساموروکوف از مرکز کارنگی اخیراً مقالهای را با عنوان «رژیم شکننده پوتین» در فارن افرز منتشر کرده و استدلال کرده که مانند حکومت شوروی ، سیستم سیاسی پوتین نیز همیشه در آستانه فروپاشی است. این استدلال بر اساس یک قیاس مستقیم تاریخی به دست می آید. نظام شوروی قوی و تغییرناپذیر به نظر می رسید و عملاً هیچ کس فروپاشی آن را پیش بینی نمی کرد اما فروپاشید. به همین ترتیب، سیستم پوتین قوی و مقاوم به نظر می رسد و کمتر کسی می تواند فروپاشی آن را تصور کند. اما فروپاشی آن نیز رخ خواهد داد.
می توان فهمید که چرا این استدلال برای Foreign Affairs جذاب است. آرزو همیشه مخاطب را جذب می کند: مردم دوست دارند آنچه را که می خواهند بشنوند به آنها گفته شود. شاید بهتر باشد اینطور القا شود که بدون هیچ چشماندازی برای یک ضد حمله موفق در اوکراین، محتملترین سناریو برای پیروزی اوکراین، فروپاشی رژیم در روسیه است.
قیاس های تاریخی می توانند جذاب اما گمراه کننده باشند زیرا ممکن است توجه ما را بر شباهت های سطحی متمرکز کنند، در حالی که تفاوت های ساختاری را نادیده می گیرند. واقعیت این است که چندین جنبه مهم وجود دارد که رژیم پوتین در مکان بسیار متفاوتی با اتحاد جماهیر شوروی قرار دارد.
اولاً، میخائیل گورباچف تنها شش سال در قدرت بود و هرگز نتوانست کنترل مؤثری بر حلقه داخلی رهبران شوروی و یا بوروکراسی در کل ایجاد کند. در نتیجه، ابتکارات سیاستی او با اجرای مؤثر همراه نشد و او را مجبور به اتخاذ اقدامات رادیکالتر کرد که کل سیستم را بیثبات کرد. در مقابل، پوتین خیلی سریع پس از به قدرت رسیدن در سال 2000، کنترل قوی بر نخبگان رقیب اعمال و «عمود قدرت» را احیا کرد. او 24 سال است که این مسئولیت را بر عهده داشته است و اکثر تحلیلگران موافقند که پایه های نهادی رژیم پوتین قوی است و احتمالاً پس از مرگ بنیانگذار خود ، نیز جان سالم به در خواهد برد. دوم، یکی از عوامل مهم در فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، این واقعیت بود که این شوروی در حال مبارزه با یک جنگ غیرقابل پیروزی در افغانستان بود که آن را مجبور به مذاکره با غرب کرد. روسیه در حال جنگ در اوکراین است در حالی که هنوز به پیروزی خود مطمئن است. سوم، اتحاد جماهیر شوروی ورشکست شده بود، کسری تجاری داشت و در خارج از کشور پول قرض می گرفت. اما اکنون علیرغم فشار تحریم های غرب، روسیه در سال گذشته 50 میلیارد دلار مازاد تجاری داشت. اقتصاد برنامهریزیشده شوروی سفت و سخت و گودالی از یارانههای دولتی بود. بر خلاف اتحاد جماهیر شوروی، روسیه دارای یک اقتصاد سرمایه داری پویا است که به خوبی با اقتصاد جهانی ادغام شده و کارآفرینان آن در دور زدن تحریم های غرب ماهر شده اند. چهارم، اتحاد جماهیر شوروی، فدراسیونی بود که 52 درصد جمعیت آن را روسها تشکیل میدادند. روسیه پوتین یک کشور متمرکزتر است که روس ها 82 درصد از جمعیت آن را تشکیل می دهند.مسلماً احتمال شورش اسلامگرایان در قفقاز شمالی یک چالش امنیتی بالقوه است. اما منطقی که رمضان قدیروف، رهبر چچن را به یک رعیت وفادار مسکو تبدیل کرد، در مورد هر جانشینی صادق است: بهتر است از جریان کمک های مسکو لذت ببرید و لامبورگینی بخرید تا اینکه آواره ای با جیب خالی باشید. چچنی ها از جنگ های اول و دوم درس گرفته اند: استقلال طلبی ارزش تلاش ندارد. هیچ یک از جمهوری های قومی دیگر در فدراسیون روسیه علاقه ای به آغاز جنگ با مسکو ندارند.
حمله 22 آوریل به تالار شهر کروکوس نه تنها یادآور این نکته بود که تروریسم اسلام گرا همچنان یک تهدید امنیتی برای روسیه است، بلکه نشان دهنده شکست اطلاعاتی گسترده توسط سرویس های امنیتی روسیه بود. ایالات متحده از قبل به آنها هشدار داده بود که چنین حمله ای در راه است: آنها باید نگهبانان مسلح را در تمام سالن های کنسرت در مسکو قرار می دادند. با این حال، حملاتی مانند کروکوس باعث تغییر رژیم در روسیه نمی شود.
تروریست ها نه از قفقاز شمالی، بلکه از تاجیکستان آمده اند. این نشان می دهد که 8 میلیون کارگر مهاجر از آسیای مرکزی یک خطر امنیتی بالقوه هستند. اما ارزش آنها در اقتصاد روسیه با نیروی کار کم، حداقل در حال حاضر از چالش امنیتی آن بیشتر است.
شورش واگنر در ژوئن 2023 یک تحول خارقالعاده بود؛ جدیترین تهدید برای ثبات رژیم پوتین از زمان تأسیس آن در سال 2000. ما هرگز نمیدانیم اگر او به کرملین می رسیدچه اتفاقی میافتاد. اگر یوگنی پریگوژین به عقب برنگشته بود، اما به نیروهای خود دستور داده بود تا به سمت مسکو پیشروی کنند چه سناریویی شکل گرفته بود. آنچه ما می دانیم این است که قیام شکست خورد. پریگوژین مرده و دفن شده و ثبات رژیم به سرعت برقرار شد.
اجازه دادن به گروه واگنر برای توسعه تا جایی که بتواند آن شورش را به راه بیندازد، یک اشتباه جدی از سوی پوتین پس از تصمیم او برای آغاز تهاجم تمام عیار به اوکراین بود. اما یک امر دور از ذهن باقی می ماند و نمی تواند به عنوان پایه ای برای سیاست ایالات متحده عمل کند.
برای پیروز شدن در دیپلماسی و جنگ نیاز به ارزیابی واقع بینانه از نقاط قوت و ضعف دشمن است. فروپاشی ناگهانی اتحاد جماهیر شوروی به ما یادآوری می کند که انتظار چیزهای غیرمنتظره را داشته باشیم اما پوتین (و رئیس جمهور چین، شی جین پینگ) از اشتباهات گورباچف درس گرفته اند. واشنگتن نباید سیاست روسیه خود را با این فرض استوار کند که صاعقه دو بار به یک مکان برخورد خواهد کرد.